اتحاد چپ، از آرزو تا واقعیت (2) (بخش آخر)
مهران همایون مهران همایون

 

مرداد ماه 1390

IV
وضعیت سازمان های چپ در سال های دهه ۶۰ تا زمان حاضر

• با شروع ترورهای سازمان مجاهدین خلق از تیرماه ۱٣۶۰، دوره آزادی های نسبی یادشده به پایان رسید و با تغییر تناسب قوا در حاکمیت به نفع جناح راست مذهبی، سرکوب سازمان مجاهدین خلق و تعدادی از گروه های رادیکال چپ با شدیدترین شکل ممکن شروع گردید و حاکمیت پس از متلاشی کردن سازمان مجاهدین به سراغ حزب توده ایران و سپس سازمان فداییان خلق (اکثریت) رفت.
• در دهه ۶۰ و بخصوص کشتار سال ۶۷، تقریبا کادر مرکزی تمام سازمان های سیاسی چپ به جوخه اعدام سپرده شدند و در این بین فقط سازمان فداییان خلق توانست که قبل از وارد شدن ضربه، تعداد زیادی از کادر مرکزی خود را از ایران خارج کند.
• در این دوره وحشت و پس از آن، تقریبا هیچیک از سازمان های سیاسی چپ توانایی ایجاد تشکیلات داخلی برای تداوم مبارزه را پیدا نکردند و متاسفانه همزمان با این سرکوب ها، فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی و اتحاد شوروی روی داد.
• این دو واقعه و بخصوص حمله همه جانبه ایدئولوژیک لیبرالیسم به مبانی ایدئولوژیک مارکسیسم، بحران سازمان های چپ در سال های بعد را رقم زد، به نحوی که سی سال بعد از سرکوب دهه ۶۰، تقریبا تمام سازمان های چپ با بحران ها و چالش های جدی تشکیلاتی و ایدئولوژیک مواجه هستند که توانایی آنها را هم در وحدت درون سازمانی و هم برون سازمانی و یا ایجاد جبهه واحد به شدت کاهش داده است.

• به اعتقاد نگارنده این چالش ها را می توان به شرح زیر دسته بندی کرد:


1

• قطع ارتباط سازمان ها با داخل کشور و عدم توانایی در جذب نیروهای جوان و فعال و پیرشدن سازمان ها که محافظه کاری و توقف در سال های اول انقلاب را به دنبال داشته است.

2

• روی آوردن بسیاری از فعالین چپ به زندگی عادی در جوامع لیبرال غربی و دور شدن تدریجی از کار سیاسی بصورت حرفه ای.

3

• پراکندگی نیروها در کشورهای مختلف اروپایی و امریکایی و عدم ارتباط مستقیم بین فعالین سیاسی.

4

• تردید جدی در مبانی ایدئولوژیک مارکسیسم در نزد بسیاری از فعالین چپ و نفوذ اندیشه های لیبرالی و سوسیال دموکراتیکی در بین آنان.

• مجموعه این چالش ها، تمام سازمان های چپ را به شدت تحت تاثیر قرار داد و در نتیجه تمام سازمان ها با بحران های ایدئولوژیک وتشکیلاتی گوناگون مواجهه گردیدند.
• هر چند که در طی این سال ها سازمان های چپ، برخی فعالیت های روشنگرانه و افشاگرانه را از طریق امکانات دیجیتالی و مدرن سازمان دادند وتلاش کردند که پرچم چپ را افراشته نگه دارند که از این جهت باید سپاسگزار آنها بود که با مشقت زیاد راه را ادامه دادند ولی این موضوع را نباید کتمان کرد که این سازمان ها توفیقی در زمینه وحدت تشکیلاتی و سازمانی نداشتند.
• آن سازمان های چپ که نامی از آنها برجای مانده، با کمال تاسف، به محافلی روشنفکری محدود شده اند و حتی بزرگترین سازمان چپ (البته درسابق) توانایی برگزاری یک کنگره آبرومند و در خور یک سازمان چپ را ندارد و هر یک از اعضای کمیته مرکزی آن سازی جداگانه می نوازد و ضمن آنکه تصمیم به شرکت در انتخابات دارند، یکی در مورد تحریم انتخابات قلم فرسایی می کند و دیگری نامه فدایت شوم برای مقام معظم رهبری می نویسد و یا قدیمی ترین سازمان سیاسی چپ ایران با تشتت و سردرگمی در مواضع خود، سال ها ست که نتوانسته و یا نخواسته که کنگره خود را برگزار کند و منتقدین کمیته مرکزی خود را اخراج می کند و یا آن مسئول فلان سازمان سیاسی چپ، فرصت استفاده از "بی بی سی" و "صدای آمریکا" را برای حمله به رقیبان خود را از دست نمی دهد و خود نیز توانایی ایجاد یک تشکیلات قوی جایگزین را ندارد و جالب آنجا ست که هیچیک از این سازمان ها و افراد که بیشترین انرژی خود را صرف مبارزه داخلی و بیرونی می کنند، سر دادن شعار "وحدت" و "جبهه مشترک" را نیز فراموش نمی کنند.

• متاسفانه سازمان های چپ در تبعید در حال حاضر در وضعیتی بسر می برند که قادر نیستد، نه بر سر "مسئله اصلی جنبش" به توافقی نسبی برسند و نه برای مبارزه در این مقطع پیشنهاد و راه حل عملی دارند.
• نه تصور روشنی از "آرمان" و "هدف" و "راهبرد" (استراتژی) دارند و نه "سیاست" (تاکتیک) مشخصی را می توانند ارائه دهند و حتی برای انتشار همگانی یک بیانیه ساده در محکوم کردن اقدامات وحشیانه رژیم، انواع و اقسام شرط ها و پیش شرط های انجام نشدنی را مطرح می کنند و با "توقف" در شرایط سال های اول انقلاب و تسلط علائق فرقه ای و گروهی و حتی شخصی و بدون ارتباط با یک استراتژی فراگیر، درگیر مباحث بی پایان "پیدا کردن مقص" از بین خود هستند.

• نهایتا آنکه فعالین چپ چه به صورت سازمان و چه اشخاص، به سبب دور بودن از شرایط واقعی جامعه ایران، که می توان آنها را به زندگی گیاه در شرایط گلخانه ای که ریشه در آب دارد و نه در خاک تشبیه کرد، توانایی خود را در وحدت درونی و بیرونی از دست داده اند و تا زمانی که سعی نکنند ارتباط سازمانی و پویا را با داخل کشور برقرار کنند، با نهایت تاسف این شرایط پا برجا خواهد ماند.

V
وضعیت نیروهای چپ داخل کشور

از دیکتاتوری به سوی انقلاب
اثری از الفارو سیکوه ئیروز


• نیروهای چپ داخل کشور ـ علیرغم نداشتن سازمان و تشکیلات ـ در جامعه ایران حضور فعال دارند که بطور کلی در دو دسته کلی قابل دسته بندی هستند:

1

• گروه اول بخشی از فعالین و یا هواداران سابق گروهای پیش گفته هستند که علیرغم سرکوب ها و فشارهای زیاد هنوز به نوعی به آرمان های چپ اعتقاد دارند.

2

• گروه دوم جوانانی هستند که در دوران پس از دوم خرداد ۷۶ و در محیط های دانشجویی وارد فعالیت های سیاسی شده اند.

• آن گروه از نسل چپ سال های انقلاب، علیرغم بی سازمانی و نداشتن تشکل و نیز علیرغم دلبستگی قبلی و یا فعلی به سازمان های چپ در تبعید، توانسته اند که در محیط های کار و زندگی روابط نسبتا محکمی با یکدیگر برقرار کنند و به همدلی سازنده ای با وجود برخی اختلاف نظرها دست پیدا کنند و در حقیقت جوانان چپ فعلی (نسل بعدی) در ارتباط با این افراد با اندیشه های چپ آشنا شده اند.

• این فعالین چپ در داخل، سیاست را نه با پنجره ماهواره و یا سایت های اینترنتی، بلکه با تک تک سلول های خود ادراک می کنند.

• اینان از زمانی که از خواب برمی خیزند و خانه خود را ترک می کنند، تا زمانی که مجددا به خواب شبانگاهی بر می گردند، مستقیما با انواع واقسام تبعیض ها و سرکوب های رسمی و غیررسمی در محیط های کار، تحصیل و حتی محیط هایی که برای گذران اوقات فراغت خود مثل پارک ها، سینماها و یا ورزشگاها می روند و یا حتی در منزل، روبرو هستند و بی لیاقتی و فساد و اتلاف منابع ملی واعطای انواع واقسام امتیازات به اعوان و انصار حاکمان را نه از رسانه ها، بلکه بلاواسطه و هر روزه مشاهده می کنند و به همین دلیل حس همدردی و اشتراک منافع و مبارزه مشترک در نزد اینان بسیار قوی است و همینان هستند که با درک شرایط عینی و ذهنی جامعه و در یک تعامل و گفتگوی سازنده، تصمیم می گیرند که مثلا در انتخابات شرکت بکنند و یا تحریم، و با گوشت و پوست خود و حتی تک تک سلول های خود درک می کنند که شرکت در راهپیمایی سکوت یعنی چه.

• اینان علیرغم وفاداری به گرایش های قبلی و یا فعلی خود، توانسته اند که در بین خود گفتگویی را در پیش گیرند، بدون آنکه به گذشته سیاسی دوست خود طعنه و یا حتی متلکی نثار کنند و کمتر به شعارهای به ظاهر رادیکال آنانی که از دور دستی بر آتش دارند، ارزشی قائل هستند و آن بخش از تحلیل های فعالین خارج کشور را جذب می کنند که با شرایط داخلی منطبق باشد.


• اینان بر خلاف فعالین خارج از کشور که فقط از طریق اینترنت با نظرات یکدیگر آشنا می شوند، هر روزه و در محیط های کار و زندگی و چشم در چشم، با هم در حال بحث های سازنده و راهگشا هستند و نیاز به اتحاد نیروها در مقابل یک رژیم فاشیستی و قرون وسطایی را برای حفظ حداقل های موجود و گرفتن امتیازات جدید را جزء جدایی ناپذیر مبارزه می دانند و بطور کلی اگر فعالیت سیاسی در خارج کشوردر اکثر موارد، یک فعالیت فرهنگی – سیاسی - و اوقات فراغتی است، فعالیت سیاسی در ایران یعنی خود زندگی و کار.


• اگر برای کسانی که در ایران زندگی می کنند، گفتگوی بخشی از اصلاح طلبان با حاکمیت برای کم کردن فشارها و یا گرفتن امتیاز و یا وادار کردن حاکمیت به برخی از عقب نشینی ها، یک موضوع حل شده و لازم و بدیهی در امر مبارزه است، این موضوع برای بخشی از فعالین خارج کشورخط قرمزی نابخشودنی محسوب می گردد و منتظر نکته ای در اعلامیه های موسوی یا دیگر اصلاح طلبان هستند که همانجا یقه آنان را گرفته و گذشته آنان را یاد آوری و به دادگاه بکشانند.


VI
سخن آخر

حلقه وحدت

• طرح این مسائل و مقایسه ها بدین معنی نیست که مشکلی در بین کسانی که دارای گرایش چپ در داخل هستند، وجود ندارد بلکه ارائه بخش کوچکی از تفاوتها در داخل وخارج در مورد موضوع " ضرورت وحدت" است.
• زیرا در ایران نیز مسائلی چون استبداد تاریخی، تکروی و آشنا نبودن با کار جمعی و بسیاری از مشکلات برخاسته از حاکمیت متحجر که در درون همه ما رسوب کرده، نیز وجود دارد.

• در اینجا لازم است که دو نکته نیز متذکر گردد:


1

• اول آنکه وجود فعالین چپ در ایران بسیار جدی است، هر چند که فاقد سازمان وتشکیلات هستند و از این نظر بازتاب و جلوه ای ندارند، ولی این افراد در همه جا حضور داشته و در شکل دادن به افکار عمومی جامعه نقش اساسی دارند و به دلیل همین حضور در جامعه، بسیاری از مسائل که در فعالین چپ خارج کشور، امری مقدس وغیر قابل مذاکره می باشد، برای اینان، با حفظ اصول، قابل مذاکره و گفتگو ست، چه به توافقی برسند و چه نرسند.

2

• دوم آنکه اگر قرار باشد که اتحادی بین سازمان ها و فعالین چپ روی دهد، این امر در داخل کشور روی خواهد داد و نه در خارج کشور و این امر هم با اولین عقب نشینی های حاکمان فعلی و بازگشایی فضای سیاسی بسرعت روی خواهد داد و تمام آن قابلیت ها بسرعت شکوفا خواهند شد که نشانه های آن هم اکنون و هر چند ضعیف قابل مشاهده اند و بخصوص در این بین، به جوانانی که بنا بر ادعای خود قصد دارند که از دستاوردهای تمام تاریخ چپ و نسل های پیش از خود استفاده کنند، می توان امید زیادی داشت که بر خلاف نسل ما با انواع و اقسام پیشداوری ها و دشمنی ها و یا دگم های آن دوره مواجهه نیستند.

3

• در پایان مجددا این نکته را بازگو می کنم که تمام این نقدها نه از موضع ناسپاسی به سازمانها و افرادی که به اجبار به مهاجرت روی آوردند و یا بی اعتبار و بی تاثیر قلمداد کردن فعالیت های آنان، بلکه آسیب شناسی کوچکی در مورد مسائل سازمان های چپ خارج کشور می باشد.
• هر چند اعتقاد دارم که با اولین نسیم آزادی در ایران، بسیاری از این سازمان ها در مواجهه با مسائل عینی جامعه به سازمان هایی با گرایشاتی از سوسیال دموکراسی تا چپ رادیکال تقسیم خواهد شد.

پایان

August 24th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی